زمزمه-زمینه    قتلگاه

از میان قتلگاه      با فغان و زمزمه

میرسد برگوش جان  ناله های فاطمه

زینب       با دو چشم تر

پیش      یک تن بی  سر

دارد       ناله و نجوا

وای       آه و واویلا

خون چکد جای سرشک     دم به دم از دیده اش

گوئیا بوسه زده         بر رگ ببریده اش

اینجا     غرق در ماتم

زینب      بین نامحرم

کرده    محشری بر پا

وای  آه و واویلا

می زند بر سینه اش    در میان قتلگاه

گشته است از کعب نی    پیکر زینب سیاه

مقتل      گشته غرق  خون

زینب     با دلی محزون

گوید    آه و واویلا

وای    آه و واویلا

یا کریم اهلبیت (ع)

تا درحرم قرب تو یابد دل من راه

از دیده فشانم دم و از سینه کشم آه

ای ماه مدینه       جانم به فدایت        مرغ دلم امشب      پرزد به هوایت

مظلوم حسن جان

دانی که به  دل آرزوی کوی تو دارم

با یاد بقیع تو شده خون دل زارم

با یاد مدینه       دل درتب و تاب است     یاد حرمی که    از کینه خراب است

مظلوم ...

امشب سر خوان تو گدا آمده آقا

 با دست تهی آمد ه ام ای شه والا

ای ابر کرامت      بنگر چو کویرم      یک عمر کنار      خوان تو فقیرم

مظلوم ...

 

شهادت حضرت علی (ع)

سحر است وسحر عمر علی پایان است

این سحر مژده پایان شب هجران است

این سحرگاه سحرگاه وصال یار است

تا سحر دیده حق بین علی بیدار است

تا سحر زیر لبش زمزمه دارد مولا

زیر لب ناله یا فاطمه (س)دارد مولا

ای سفرکرده ببین همسفرت می آید

یار و همسنگر خونین جگرت می آید

خون دل خوردن و صبر است پس از تو کارم

فاطمه جان هوس روی پیمبر دارم

بی فروغ رخ تو لیل و نهارم تار است

قاتل همسر تو میخ و در و دیوار است

یاد داری که چسان دست علی را بستند

پیش چشمان ترم پهلوی تو بشکستند

تو الف بودی از جورو ستم دال شدی

بهر یاری من از کینه تو پامال شدی

کاش آنجا وسط کوچه علی جان می داد

یا خدا عمر مرا بعد تو پایان  می داد

گویی ایام فراغ من وتو سر گشته

وقت دیدار تو و همسرت حیدر گشته

یاد باد آن روزگاران یاد باد....