جز خدا از سر ما با دلبران آگاه نیست

گر تو با دل آمدی تا کوی ایشان راه نیست

مدعی را گو بگوید هرچه می خواهد ولی

با خبر باشد جواب ما به جز یک آه نیست

با خبر باشد  که گر آهی بر آرم از جگر

دودمانش پیش آهم قدر مشتی کاه نیست

ما به اشک چشم وآه سینه می نازیم و بس

مقصد ما سیم و زر یا مکنت و یا جاه نیست

ما گدائیم و گدایی در رگ و شریان ماست

فخر ما جز سائلی درگه آن شاه نیست

خاکسار کوی ارباب وفا ثار اللهیم

هر که  نازد برخودش او عبد این درگاه نیست

گر گدایی را به شرط عشق آوردی به جا

دست تو از دامن ارباب ما کوتاه نیست

عالم و آدم بداند این مرام و مشی ماست

قصد ما تنها رضای حضرت خیر النساست